دوست دارم معشوقه جدیدت را برای یک ساعت هم شده ببینم. از او بپرسم فلانی جان تو را به خدا بگو تو چه گفتی و چه کردی که من نگفتم و نکردم؟؟ فلانی جان تو چه داری که من ندارم؟؟؟ فلانی جان بگو لااقل بدانم اگر چیزی از تو کم دارم قانع شوم و این عقده هایم از بین بروند.

جانِ دلم، سپردمت به خدا.

حلالت باشد.

برو.

این تو و این زندگی و این وجدانت!

ولی این را بدان،

خیلی بی انصافی.


قسمتی از گذشته هست که هیچوقت به گذشته موندن رضایت نمیده، و تکرار میشه و تکرار میشه و تکرار میشه، توی تاکسی وقتی به بیرون نگاه میکنی، توی آرایشگاه وقتی جلوی آینه نشستی،  وقتی داری غذا ميخوري يا حتي وقتي پشت ميزي ميشيني كه يه روزي من پشتش مينشستم 

 زمان حال معمولا به خودی خود سنگین نیست، اگر احساس سنگینی میکنیم احتمالا تکه‌ای از گذشته دوباره در حال تکراره!

دوباره در حال تكراره اميدوارم اينبار برات خوب تكرار بشه و خوب بمونه

========

بعدا نوشته  

لعنتي ميام اينجا برات ارزوهاي خوب ميكنم و ميرم وانمود ميكنم انگار نه انگار عين خيالمم نيست

ولي حالم بده اينقدر بد كه همه فهميدن كل هفته گذشته رو اصلا انگار نبودم يعني بودم ها ولي فقط جسمم بود فكرم جايي توي گذشته گير كرده بود 

حالم بده خيلي بده اخه تو چكار كردي با من كه هنوز خوب نشدم لعنتي  


كاش ميشد به گذشته برگشت 
برای تجربه دوباره لحظه های نابی که دیگر تکرار نشد و داغ حسرتش یک عمر بر دلم به جا ماند! 
کاش آنروزها، عقربه های زمان از تکاپو دست میکشیدند و من و تو فارغ از هیاهوی دنیا، دفتر عاشقانه هایمان را پر میکردیم!
مگر نمیگویند خواستن توانستن است؟
من که تو را با تمام وجودم تمنا کرده بودم؛ پس چرا منطق بیرحم روزگار حکم جدایی را برایمان صادر کرد؟
من برای تک تک لحظه های با تو بودن دلتنگم  و در چهار دیواری دلتنگی اسیر شده‌ام.
هرکجا را می‌نگرم، ردی از خاطراتت می‌یابم.
از تکرار نبودت به تنگ آمده‌ام.
عکس‌هایت تنها مرهم این بغض‌های بی‌امان است!
تنها همدم این روزهای تاریکم، اشک‌هایم هستند؛ کاش اندکی از معرفتشان راتو داشتي!
زنجیر درد و غمی که به وجودم بسته‌ای، ذره ذره جانم را به یغما می‌برد.
تنها ترين و تلخ ‌ترین یادگاری‌ات برای من، تنهاییست که ب روحم بخشیدی!
با این وجود هنوز انتظارت را می‌کشم!
نمی‌خواهم و نمی‌توانم باور کنم که به این سادگی از من گذشتی.
دلم یک فراموشی عمیق می‌خواهد که کابوس رفتنت را از ذهنم محو کند و بگذارد قلبم از عشقت لبریز بماند!
من به داشتنت حتی از دور هم قانعم! 

عشق یک‌طرفه مزه درد دارد!
تلخ است هرلحظه قاتل احساست شوی و قلب بی‌تابت را درسینه‌ات مچاله کنی تا مبادا عشقش را فریاد بزند و رسوایت کند…
تار و پود وجودم عشقت را می‌پرستد؛ اما تنها چیزی که سهم من می‌شود همین دوست دارم‌های یواشکی است که در رویاهای شبانه‌ام نثارت می‌کنم و لبخند شیرینت را که هیچ‌گاه در واقعیت لمس نکرده‌ام، از قاب چهره‌ات می‌م.
آن‌قدر دوری!
آن‌قدر دست نیافتنی هستی که به این‌فاصله عادت کرده‌ام.
مانند زندانيي شده‌ام که نه راه پس دارد و نه راه پیش…!
بین من و تو فرسنگ‌ها فاصله نهفته است.
و وصال، آرزویی است دور و بی‌فرجام!
هرچه به سویت می‌دوم دورتر می‌شوی.
مرا نمی‌بینی!
گریه‌هایم را؛ فریاد‌های دردناک قلبم را نمی‌شنوی… من برای تو حتی وجود هم ندارم!
اما من در زندان خاطراتت اسیرم و تا همیشه با خیالت عاشقی می‌کنم…!


از عنوان پست معلومه که کلی حرف برای گفتن داره یه زمانی که خیلی هم دور نبود من نخود فرنگیش بودم ولی الان شدم مثل اون نخود های ناپز که مثل سنگه از رنگ سبزم مونده یه روی زرد . هیچی دیگه چند روز گذشته به دکتر رفتن و معاینه و ازمایش گذشت مختصر کسالتی بود که خدا رو شکر رفع شد الانم که بهترم دیروزم داشتم میرفتم سنگ بخرم برای تزیین کفشام که یهویی دوستای همسری از بجنورد که قرار بود شام برسن خونمون زنگ زدن گفتن ناهار میان حالا ساعت 10 منم هیچ کاری نکردم حتی م
چشمامو بستم چیزی نگفتی از من گذشتی باور نکردم دنیامو باختم سکوت کردم پریشب روی هارد قدیمم دنبال یه برنامه بودم که چشمم خورد به یه پوشه همه عکسها و فایلها و فیلم های قدیممون رو پاک کرده بودم نمیدونم اون چطور جا مونده بود یه فیلم از خونمون بود که تو توش برام محلی میرقصیدی شاااااااد بودی خیلی شااااااد چشمات برق میزد دلم پر کشید برای خونه ای که آجر به آجرشو با خون دل کنار هم چیدم و ازش خیری ندیدم . من نه بی معرفتم نه قدر نشناس فقط روزگار دریغ کرده ازم فرصت
مدتهای زیادی از آخرین باری که اینجا نوشتم میگذره خیلی اتفاقات افتاده ولی من اینجا رو دوست دارم مثل دوست داشتن خونه ای که هیچکس ازش خبر نداره و شده غار تنهایی من . خوشحالم که اون روزا اینجا رو ساختم . اومدم دیدم با اینکه نبودم ۴۵۷ تا پیام نخونده از طرف دوستایی دارم که وبلاگ رو دنبال میکردن نیما ، محسن ، فاطمه زهرا ، روانشناس بی نام و . خب خیلی تند و سریع بخوام توضیح بدم میشه اینکه من الان به تمام چیزایی که قبلا دوست داشتم برسم رسیدم چند سال تلاش کردم برای

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

مروا کامپیوتر پورتال و سایت تفریحی خبری ایرانیان hamengroup رشد هوشمند پربیننده ترین اخبار روز,پربیننده ترین خبرهای روز,پر بازدید ساخت ریموت ماشین مثلا شعر یک لینک دونی بزرگ و برتر