چشمامو بستم چیزی نگفتی از من گذشتی باور نکردم دنیامو باختم سکوت کردم پریشب روی هارد قدیمم دنبال یه برنامه بودم که چشمم خورد به یه پوشه همه عکسها و فایلها و فیلم های قدیممون رو پاک کرده بودم نمیدونم اون چطور جا مونده بود یه فیلم از خونمون بود که تو توش برام محلی میرقصیدی شاااااااد بودی خیلی شااااااد چشمات برق میزد دلم پر کشید برای خونه ای که آجر به آجرشو با خون دل کنار هم چیدم و ازش خیری ندیدم . من نه بی معرفتم نه قدر نشناس فقط روزگار دریغ کرده ازم فرصت منبع
درباره این سایت